اول لب بود که دندان آمد/ آدم گرسنه اولویت دارد یا گربه محل؟!
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۹۱۸۲۵
عصر ایران؛ مهدی مالمیر- چند سالی است که دیدن قربان صدقه رفتن گربه های خیابانی مردان و زنان حیوان دوست به صحنه ای رایج و هر روزه تبدیل شده است.
شاید اگر در اوایل دهه شصت به ما کودکان آن روزگاران می گفتند روزی خواهد رسید که شمار نه چندان کمی از همشهری ها و هموطنان در همین کوچه ها و خیابان های خودمان، زنبیل خرید و کیف و کلاه را به کناری می نهند و دوزانو در برابر گربه ای ژولیده می نشینند و قربان صدقه چشمان و پنجه های او می روند، با خنده بی عنان ما رو در رو می شد و شاید در حالی که به قوه تخیل او درود می فرستادیم در دل به عقل او شک می کردیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ر وزگار اما طُرفه ها در آستین دارد. حالا امروز گربه های خیابانی گهگاه حال و روز بهتری از بی خان و مان ها و کوچه خواب های شهرهای مان پیدا کرده اند. شاهد اینکه: نگارنده این خطوط یکی از همین روزهای پس از تعطیلات عید نوروز به پارکی در مرکز تهران رفته بود. در هنگام قدم زدن و به مشام کشیدن هوای شهداگینِ مالامال از عطر یاس، صحنه ای بوالعجب دید!
زوج جوانی که بسیار محترم به نظر می رسیدند، با کیسه ای بزرگ در دست هر دو،در حال سرک کشیدن به کنج و کنار پارک بودند.
کنجکاوی نگارنده بیدار شد. کمی در احوالاتشان دقیقتر شدم. زوج از کنار مرد میان سالی که ازوجنات اش کاملا مشهود بود که از شمار کارتون خواب های شهر است گذشتند اما وقتی گربه ای نزدیک آنها شد، دست یکی از زوج ها آرام درون کیسه خزید و چندین قطعه از گوشت مرغ برای گربه پرتاب کرد. گربه محتاطانه نزدیک آمد و با ولع مشغول بلعیدن قطعه های گوشت مرغ شد!
زن و مرد محترم زانو زدند و دستی بر سر و گوش گربه کشیدند و رضایت مندانه به سمت دیگر پارک رفتند احتمالا به امید یافتن گربه ای دیگر و مهمان کردن او به بُرش های لذیذی از گوشت مرغ!
تا اینجای کار می شُد از این صحنه گذشت اما نگاه مرد بی خان و مان به سکنات و رفتار زوج جوان خاطره ای از یاد نرفتنی برای نگارنده این خطوط رقم زد! نگاهی عجیب: آمیزه ای از نفرت و خشم و رنجیدگی از بی اعتنایی همنوع به شرایط رقت بارش!
انسان گرسنه بر خلاف حیواناتی مثل سگ و گربه، بسیار خطرناک است. بسیار بعید است سگ و گربه ای از گرسنگی در شهرهای بزرگ که دورریزغذا بالا است، تلف شود.
دست کم می شود بر این نکته توافق داشت که گربه گرسنه به هیچ رو برای انسان خطر جدی به حساب نمی آید. در دوران قحطی های بزرگ سگ ها و گربه ها از توان تاب آوری بیشتری نسبت به انسان ها برخوردارند و انسان ها در مراحل آخر دوران قحطی به ذبح و خوردن گربه ها و سگ ها روی آورده اند.
طرفه اینکه این انسان ها بودند که در بادی امر و در دوران نوباوگی تاریخ از حیوانات کمک گرفتند برای زنده ماندن. به عبارت بهتر؛ این انسان ها بودند که دریافتند می توانند از مو و پشم حیوانات تن پوشی برای خود بیافرینند و خود را از سرما محفوظ بدارند. حیوانات غیر خانگی سالیان سال چه در جنگل ها وچه در شهرهای بزرگ نه تنها از خود مراقبت کرده اند که در بسیاری از موارد الگوی انسان ها برای مدیریت و کنترل زندگی اش بوده اند.
تبعات غذا دادن به حیوانات غیر خانگی بسیار جدی است. دخالت در گردش طبیعی زیستی حیوانات و کمک به زاد و ولد بی رویه گربه ها و سگ های خیابانی پیامدهای بسیار قابل ملاحظه برای شهرها در پی دارد.
ازدیاد بی رویه این حیوانات برای شهرهای ما که از نظر معماری و خیابان کشی جایی برای حیوانات خیابانی در نظر نگرفته است می تواند مشکلات چندی به بار آورد.
تصادف این حیوانات با خودرو ها می تواند صحنه های دلخراشی به ویژه برای کودکان پدید آورد. آلودگی صوتی تولید شده از سوی این حیوانات در برخی از فصل های سال نیز بسیار جدی است به خصوص در شهرهای ما که از نظر الودگی صوتی هیچ چیزی کم ندارد!
در کشورهای ثروتمند که از تاریخ طولانی از هم زیستی با حیوانات برخوردارند قوانین چندی برای کنترل حیوانات گذرانده شده است. مثلا در کشور آلمان پرورش دهندگان سگ تنها می توانند سالی یک بار و در مجموع در طول عمر حیوان سه بار از حیوان توله کشی کنند.
در کشور ما قانون ویژه ای برای کنترل تولید مثل و مدیریت حیوانات خانگی وجود ندارد وشوربختانه به نظر می رسد اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، در اینده معضل حیوانات ولگرد به مشکلی بسیار جدی بدل خواهد شد.
چنان که گفته آمد، در کشورهای ثروتمند که تاریخ درازی از هم زیستی با حیوانات دارند، سال ها بده بستان بین انسان و حیوانات سبب ساز فرهنگی شده از افراط و تفریط در این زمینه جلوگیری می کند.
افزون بر اینکه کشورهای ثروتمند که بر پایه انسانگرایی رشد و توسعه یافته اند؛ انسان را مدار همه چیر می دانند. به عبارت دیگر، در شهرهایی که مردمان اش به حیوان نوازی مشهورند، به نظر نمی رسد، این حیوان نوازی به زیان فقرا و نادیده گرفتن فقر مشهود همسایه و همشهری در شهر ها صورت پذیرد. انسان آن زمان به «حیوان نوازی» روی آورد که به درجه ای از برخورداری رسید.به تعبیر زیبای این مثل فارسی: اول لب بود که دندان آمد!
نگارنده این سطور نمی داند نگاه آکنده از نفرت آن مردم میان سال بی خان و مان در پارک، کِی و چگونه گریبان مرد و زنی در کوچه ای تاریک را با هدف زور رُبایی می گیرد! کدام مغازه یا خانه با نگاه نفرت آلود آن مرد گرسنه غارت خواهد شد و... اما می شود با اولویت بخشیدن به انسان هایی که حالا به هر دلیلی از چرخه سالم زندگی به دور افتاده اند، کمی از حجم حوادث غمبار و وحشتناک صفحه حوادث روزنامه ها و سایت های خبری کاست.
هیچ حیوان ولگردی توانایی زور رُبایی از سر گرسنگی را ندارد اما چنان که دیده و تجربه کرده ایم، از انسان گرسنه و سرخورده و تحقیر شده هیچ چیز بعید و دور نیست!
کانال عصر ایران در تلگراممنبع: عصر ایران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۹۱۸۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اینجا برای حیوانات پاپوش می دوزند | یکی به نعل و یکی به میخ
همشهری آنلاین- رابعه تیموری: کارش آسان نیست و تا هر چهار نعل اسب میزان شود، خوب عرقش درمی آید. اوستا علی نمیتواند از کارش دل بکند و عشقش این است که به سم دردناک و لنگان اسبهای خوددار و صبور پاپوشهای نو بپوشاند تا بتوانند راحت و راهوار جستوخیز کنند. او خوب میداند اگر اولین نعلبندی کرههای ٣ساله ناشیانه و خشن انجام شود، سایه ترس از دم و دستگاه نعلبندان همیشه ته چشمهای سیاه این حیوانات نجیب دودو خواهد زد:
بیشتر بخوانید:این مردها اسبهای اصیل را پرورش می دهند
کف راهروی اصطبل نریانهای خوش نژاد و گرانقیمت پر شده از خردههای ناخن اسبهایی که قبل از ونداد زیر دستش بودهاند. جعبه ابزارش گوشه راهرو باز است و پیش بند چرمی اش را روی سندان گذاشته است. پیشانی اش به عرق نشسته و تا عبداله، ونداد را از اصطبل بیرون بیاورد مشغول وررفتن با گوشی تلفنش میشود که تصویر جوکر روی قاب آن به عالم و آدم میخندد. خودش هم جوان خندان و پرحوصلهای است وحتی موقع جفتکپرانی و سرکشی اسبهای چموش لبخند از صورت خسته اش جمع نمیشود. ونداد بدقلق نیست و از ٣سالگی که زین به پشتش بستند، عادت کرده که هر دو ماه یکبار سمهای خوشتراشش را به چکش و سندان اوستای نعلبند بسپارد. اوستا علی دستی به سر و گوش ونداد میکشد و پیش از آن که او به هیکل خوش قواره کرند رنگش پیچوتابی بدهد،تر و فرز یکی از پاهای او را از زمین بلند میکند. وقتی رِنِت کاردک مانند را روی شیارهای وسط سمش میکشد، گلولای داخل آن فرو میریزند و نعلهای نامیزان و سابیده شده ونداد نمایان میشوند. کندن نعلهای کهنه نریان جوان برای اوستا علی دشوار نیست و با چند بار بالا و پایین بردن انبر سم چین میخهای کج و معوج روی نعل را جدا میکند.
عکاس: امیر رستمی/همشهریالاغ بلاگردان فقط ناخن چینی میشود
ونداد میداند که اوستا تا همه نعلهای کهنه را بیرون نکشد، نعلهای تازه را روی سمهای او نمیگذارد و پاهایی را که هنوز پاپوش کهنه دارند یکییکی و با احتیاط بالا میآورد تا اوستا برای بلند کردن پای سنگین و پرقوت او کمتر به زحمت بیفتد. گاهی که ونداد از بالا ماندن پایش کلافه میشود، به ناز و نوازش مهترش عبدالله دوباره آرام میگیرد. حالا سوهان بهکار اوستا میآید و باید ناخنهای خشک و زبر ونداد را با سوهان بسابد و هماندازه کند. گاه و بیگاه صدای الاغ تنهایی که در اصطبل نریانها بسته شده، سکوت راهرو را میشکند و بعضی از اسبها هم به شیههای کوتاه با او همصدا میشوند. سیستم ایمنی بدن الاغ و قاطر از سیستم ایمنی بدن اسبها ضعیفتر است و این الاغ را در اصطبل نگهداری میکنند تا اگر ویروس و میکروبی بیماریزا در اصطبل پیدا شد، با ابتلای الاغ بلاگردان، به موقع خطر را از اسبهای سوارکاری گرانقیمت دور کنند. سمهای این الاغ نگونبخت و اسبهایی که برای سوارکاری استفاده نمیشوند، کمتر پیش میآید که نعل به خود ببینند و قیار کردن و مرتب کردن ناخنهایشان هم توسط نعلبندی انجام میشود که بهکاربلدی اوستا علی نیست، اما حکایت ونداد و دیگر سیلمیهای پرزاد و ولد جدا است و باید نعل کردن آنها بیعیب و نقص انجام شود.
فوت کوزهگریونداد از نریانهای سیلمی نورچشمی صاحبش است که باید به مدد نعلهای فلزی اش هر روز تاخت و تازی جانانه داشته باشد تا برای تکثیر نژاد اسب عرب خوش بنیه بماند. چشم اوستا علی در تعیین شماره سم ونداد چند میلیمتری خطا دارد و پسازآن که از میان تل نعلهای کوچک و بزرگ داخل صندوق عقب پراید قدیمی اش چند نعل را بدون میخ زدن روی سمش امتحان میکند، اندازه دقیق سم دستش میآید. اگر دزد کوره نعلبندی اوستا علی را نبرده بود، نعل فلزی بهسرعت داغ و با چند پتک به پای ونداد میزان میشد، ولی حالا فرم دادن نعلهای سرد آسان نیست و علی آقا وقتی ضربات پتک را روی نعل آویخته به سندان فرود میآورد، باید همه قوت دستهای ورزیده اش را بهکار گیرد. حالا وقت رو کردن فوت کوزهگری استاد نعلبند است و نریان جوان بیترس و واهمه سمش را به او میسپارد تا با فرو کردن میخهای آهنی در سمهای او چفت و بست پاپوشهای تازه اش را محکم کند. علی آقا درس نعلبندی نخوانده، ولی آنقدر تجربه دارد که بتواند میخها را بهصورت اریب روی بیحسترین لایه سمهای ونداد بکوبد تا او دردی احساس نکند.
نعلبندان غریبه ارج و قرب دارند
وقتی همه میخها کوبیده میشوند، علی آقا خسته و عرق کرده قد راست میکند و ونداد جوان درحالیکه با چشمهای نجیب زیبایش قدرشناسانه تماشایش میکند، آسوده و با ناز و غمزه بهدنبال عبدالله به طرف اصطبلش میخرامد. هنوز نفس اوستای نعلبند چاق نشده که عبدالله مهار اسب رشید دیگری را در دست گرفته و به طرف دم و دستگاه نعلبندی میآورد. علی آقا میگوید: «در بسیاری از کشورهایی که صنعت پرورش اسب ارج و قربی دارد، از سلامت نعلبندان به خوبی مراقبت میکنند و نعلبندان روزانه بیشتر از ٣-٤ اسب نمیتوانند نعلبندی کنند، اما در ایران قانون و قاعدهای ندارد و ممکن است یک نعلبند در یک روز تمام اسبهای یک اصطبل را قیار یا نعلبندی کند. کلنجار رفتن با اسبهای سنگین و تنومند به کمر نعلبند آسیب زیادی میزند و نعلبندان خیلی زود قدرت کار کردن را از دست میدهند.» علی آقا چند بار تصمیم گرفته پی کار و باری اطوکشیده برود و در جایی به دور از بوی نامطبوع اصطبلهای اسب نان و روزی اش را درآورد، ولی چندان نگذشته که دلتنگی این حیوانات نجیب او را دوباره به پای پتک و سندان نعلبندی کشانده است.
شغل: اسب سواری
علی آقا نیمی از عمر ٣٢ساله اش را در کنار اسبها گذرانده است. او تعریف میکند: «از بچگی به اسب علاقه داشتم و وقتی ١۵-١٦ سالم بود به باشگاههای سوارکاری میرفتم و جستوخیز آنها را از دور تماشا میکردم. کمکم بهواسطه دوستی با یکی از مهتران اسب در یکی از مراکز پرورش اسب بهعنوان کارگر مشغول شدم و کارهایی مانند قشو و نظافت اسبها را انجام میدادم.»
وقتی علی آقا سوارکار اسب شد و وظیفه رام کردن کرهها را بر عهده گرفت، به خواستگاری همسرش رفت. او تعریف میکند: «وقتی از شغلم پرسیدند گفتم اسب سواری میکنم! پدر همسرم با تعجب گفت برای اسب سواری به تو پول میدهند؟!» ورزیدگی قد و قامت علی آقا سبب شده موقع نعلبندی در کلنجار رفتن با اسبهای رشید و سرکش کمنیاورد، ولی همین درشت و سنگین شدن هیکلش او را به تغییر شغلش وترک سوارکاری واداشته است: «وقتی وزنم بالا رفت، دیگر نمیتوانستم کرهها را اسب سوارکاری کنم و به دلیل این که از دنیای اسبها دور نشوم تصمیم گرفتم به نعلبندی مشغول شوم. من با شاگردی نزد یک استاد نعلبند قلق و فوتوفن این کار را یاد گرفتم.»
وقتی نعل اسب خوش اقبالی نمیآورد
یک عمر دمخور بودن با اسبهای حساس و نازک طبع سبب شده نعلبند جوان وقت ناز و غمزه کشیدن یا چشم غره رفتن و تاب به ابرو انداختن برای اسبهای چغر و نافرمان را خوب بشناسد.
هزینه نعلبندی به انصاف و قناعت نعلبند و دست و دلبازی مالکان مراکز پرورش اسب بستگی دارد، اما اگر علی آقای احمدی و همکارانش در نظرآباد و دیگر مراکز حاشیه تهران برای نعلبندی حدود یک و نیم میلیون تومان و برای قیار و ناخن چینی اسب حدود نیم میلیون تومان بگیرند، در تهران لااقل دو برابر این اجرت نصیب همکارانشان میشود. استاد نعلبند اعتقاد ندارد که آویختن نعل اسب به درودیوار برای کسی خوش اقبالی میآورد، ولی از سر عشق به این حیوانات باوفا توی پراید قدیمی اش که حکم دکان سیارش را دارد، انواع و اقسام نعلهای کاربردی و زینتی یافت میشود.